معما:
در یک اتاقی زن و شوهری در کنار یکدیگر نشسته اند . نفر دیگری نیز در
حال نماز خواندن است و نفر چهارمی هم وجود دارد که روزه است . به یک باره
مردی وارد اتاق می گردد که در آن لحظه آن زن و شوهر به همدیگر حرام می شوند
. همچنین نماز نفر سوم و روزه نفر دیگر هم باطل می گردد . چه طور چنین
چیزی امکان پذیر است ؟ ؟ ؟
قبل از اینکه پاسخ این چیستان رو ببینید خوب خوب فکر کنید و به پاسخ همه قسمت هاش فکر کنید . . .
در هفته آینده 5 روز دیگرجواب معما را ببینید.
لطفا جواب را در بخش نظر دهید مرقوم فرمائید.با تشکر
حرفهای خود را از ۳ صافی عبور دهید!
;
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:
“گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت…”
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
“قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟”
گفت: “کدام سه صافی؟”
- اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟
گفت: “نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.”
سری تکان داد و گفت:
“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.”
گفت: “دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.”
– بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟
– نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت: “پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.
;
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد: کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کوزه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری شیشه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید، بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
سوختم دیدم که بابا پیر بود
بدتر از او خواهرم دلگیر بود
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقاً مادرم هم روزه بود
صورتش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
باز هم بانگ درشت پیرمرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد
دوره گردم کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کوزه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری شیشه خالی می خرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت: آقا سفره خالی می خرید؟
روانشناسی
دیدگاه گورخــــــــــری
از گورخری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه
سیاهی راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت
های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می
کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت می شی؟ ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی،
یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟ لباس هات تمیزن فقط پیراهنت
کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟ و من دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره ی
راه راهاشون چیزی نپرسیدم.....
شل سیلور استاین
داشتن دیدگاه گورخری در روانشناسی به این معنی است که فکر نکنیم آدم خوب و بد وجود دارد و آدم ها را مجموعه ای از ویژگی های خوب و بد بدانیم.
زمانی که ما یک سری باید و نباید برای خودمان و دیگران تعریف می کنیم و معیار رفتار دیگران را باید و نبایدهای
خودمان قرار می دهیم هیچ گاه شرایط مناسبی برای گفت و گو به وجود نمی آید چون معتقدیم که نگرش
درست، نگرش من و راه درست، راه من است و در نتیجه می خواهیم به این نتیجه برسیم که ما برتر هستیم.
پس؛
برای ایجاد رابطه سالم نیاز است که با دیدگاه گورخری به زندگی و روابط نگاه کنیم
آدم ها نه بد هستند و نه خوب بلکه مجموعه ای از ویژگی های بالقوه مطلوب و نامطلوب هستند.
داشتن این دیدگاه سبب می شود که طرف مقابل و خود را بهتر بشناسیم
تفاوت ها را بهتر ببینیم و از این تفاوت ها در جهت رشد و ارتقای روابطمون کمک بگیریم.
داستانی دیگر:
آیا اینگونه ایم؟...
یک انسان شناس به تعدادی از بچه های آفریقایی یک بازی را
پیشنهاد کرد:او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که
زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.هنگامی که او فرمان
دویدن را داد ، تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و با یکدیگر دویده و
در کنار درخت، خوشحال نشستند.
هنگامی که انسان شناس از این رفتار آنها پرسید درحالیکه یک
نفر می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود.آنها گفتند:
آبونتو(UBUNTU) ، چگونه یکی از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران
ناراحت اند.(آبونتو در فرهنگ ژوسا یعنی من هستم چون ما هستیم)
نظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظظریادتون نره
بیننده وخواننده بزرگوار وبلاک آذران:لطفا ما را از نظرات وانتقادات سازنده خود بهرمند سازید، منتظر نظرتون هستم.