من اگر تا پایان عمرم دیگر حرفی نزنم ، همین چند جمله برایم کافی است ...
چقدر این شعر زیباست:
باران که شدى مپرس این خانه ى کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدى، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا مى آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ى دل، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعره ى مستانه یکیست
این بى خردان، خویش خدا مى دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى
درکش نکنى، کعبه و بتخانه یکیست...
Keep up the good writing.